Red Room

Nothing

Red Room

Nothing

پست 39

بهش فک میکنم..به اینم که جوابش ندادم هم فکر میکنم..

ولی پیامی نمیدم..نخواهم داد!

گذشته خیلی چیزا رو ثابت کرده:)))

پست 36

آره این من نیستم که اون مسج رو پاک نکردم که اینموقع شب برم بهش زل بزنم و هجا به هجا، نگاه کنم!

آره..من نیستم>:(

پست 35

آدم با کسی که عاشقشه ازدواج نمیکنه که،عزیزانم.

پست 34

"دلتنگتم.."

مغزم امروز با دیدن این مسج خندید.. بلند بلند!

ازون خنده های هیث لجر،وقتی تو عمقِ جوکر فرو رفته بود:))

هَــــــــــه!

 

ادامه مطلب ...

پست 30

فی الواقع الان از لحاظ روحی نیاز دارم یکی باشه بریم باهم بانک بزنیم-___-

تا اینجای زندگیم هیچ کاری نبوده که بتونه خرج کفن و دفن احتمالیم هم جور کنه.. 

نظرم اینه که یبار برای همیشه ریسک کنم.یا میشه،یا نمیشه.

پست 26

و در نقضِ پست4، میتونم عرض کنم که

یا میتونستم الان،ارشدمُ گرفته بودم و به آرزوی شیرینِ استاد شدنم میرسیدم.

ساعتهائی در روز رو بخاطر حقوق بخور نمیر تدریس میکردم،بعدازظهرا کمامان باشگاهی،پیاده روی،چیزی میرفتم.

شب همراه با شام یخ کرده م مشروبمُ میخوردم وفیلممُ میدیدم.موقع خواب هم همونطور که کتابمُ با سیگار میخوندم تا خوابم ببره،به شکستهای احساسیم فکر میکردم.

ولی کماکان،اینجام،و هیچی نشدم!

پست 23

حالا من مطمئنم اون خوش و خرم و خوشبخته که سراغشُ نمیگیرم...

اونکه میدونه من مریضم چرا سراغمُ نمیگیره؟!

چقد دیگه قراره دیر شه؟:)))

پست 22

به همین 4تا آلارمی که از ساعت 6 تا 7 صبح گذاشتم قسم، فردا که میخوام برم یا بدجور ضایع میشم، یا اصلا هیچی مث یک ماه پیش نیست!

یا هردو :|

پست 20

حالا که خوشبختی روبه روشه، من ازش برای همیشه رو برگردوندم.

اینم هدیه من بهش:)))

پست 19

چقد زوووود سالِ 98 داره تموم میشه!! آذر شد که!

البته،زود گذشتنِ ایام از نظر انسان،در 2حالته.

1)اونقد خوب و موفق و خوشبخت باشی،که زود برات بگذره

2)اونقد افسرده و شکست خورده و باطل و بیمار باشی،که از زود گذشتنِ عمرت خوشحال باشی.