Red Room

Nothing

Red Room

Nothing

پست 5

راستش.. به تنها چیزی که میشه واقعا معتقد بود و هرگز هم مو لای درزش نمیره، "جبر جغرافیا" ست!

پست 4

من الان باید تو یه شرکت مناسب،مشغول به کار بودم.

یه خونه واسه خودم داشتم(هرچند نقلی).یه ماشین متناسب.البته ماشینم نشد،نشد!

بعدازظهرا میرفتم باشگاه.پارک.کمی پیاده روی.گشت و گذار.

شبها هم یه فیلم میدیدم،بعدش همینجور که آخرین نخهای سیگارمُ میکشیدم،کتاب میخوندم تا خوابم ببره.صبح هم میرفتم سر کار و زندگیم!رابطه احساسی و سکسم که محتاجش نیستم!

ولی خب! الان اینجام،بیکار،بی راه،بی هدف،بی اختیار:)) تنها شباهت زندگی الانم،با چیزی که باید باشه،اینه که فیلم رو میبینم،چندتا در روز!!:) از فرط بیکاری..

خلاصه اینکه.. ایشالا تو زندگی بعدیم..=)

پست 3

هنوز دارم با خودم کرنجار میرم که هفته جدید برم یا چه:/

نمیدونم.. این وضع مملکتم که بهم ریخته..کاش این نت بیصاب اوکی شه والا:| خلاصه اینکه فعلا لنگ در هوایم:)))

پست 2

دیشب سرسری فصل7 و آخرسریالOITNB رو دیدم.چن ماه بود دانلودش کرده بودم،ولی چون دلم نمیخواست تموم بشه،نگاهش نمیکردم..بگذریم:(

هرچی بیشتر تماشا میکردم،الکس من بودم و پایپر اون:)) منتهی ته داستان ما،خوب تموم نشد.جالبه.. بهرحال..

بهترین پایان ممکن رو برای این سریال درنظر گرفتن*.*

پست 1

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.