من الان باید تو یه شرکت مناسب،مشغول به کار بودم.
یه خونه واسه خودم داشتم(هرچند نقلی).یه ماشین متناسب.البته ماشینم نشد،نشد!
بعدازظهرا میرفتم باشگاه.پارک.کمی پیاده روی.گشت و گذار.
شبها هم یه فیلم میدیدم،بعدش همینجور که آخرین نخهای سیگارمُ میکشیدم،کتاب میخوندم تا خوابم ببره.صبح هم میرفتم سر کار و زندگیم!رابطه احساسی و سکسم که محتاجش نیستم!
ولی خب! الان اینجام،بیکار،بی راه،بی هدف،بی اختیار:)) تنها شباهت زندگی الانم،با چیزی که باید باشه،اینه که فیلم رو میبینم،چندتا در روز!!:) از فرط بیکاری..
خلاصه اینکه.. ایشالا تو زندگی بعدیم..=)